اینجا الینا خانومی رفته بود عروسی و ازصبح هم برنامه ریزیهاشم کرده بود و مواظب بود خدا نکرده یه موقع تنهایی آرایشگاه نرممامان منم ببری ها میخوام خوشجل بشم (به زبان الینا) بلاخره هم موفق شد و خودشم تازه نظر هم میداد که موهاش چه جوری بشه..................... ...